۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

عکس خامنه ای در حال چاپلوسی و تحقیر شدن، عکس خامنه ای در حال عقده گشایی!

هر جای تاریخ این مرز و بوم رو نگاه میکنیم ردپای آثار سوء و زیانبار خشونت در جامعه را می توان دید. متاسفانه دوتا عادت بد توی ایران و ایرانی جماعت زیاد دیده میشه، وقتی قدرت داره خشونت اعمال میکنه (تحقیر دیگری) و وقتی قدرت نداره چاپلوسی میکنه (تحقیر خود). تا ریشه ی این دو ناهنجار و بیماری در جامعه خشکانده نشه انسان آزاده در این ملک غریب خواهد بود. خامنه ای نمونه بارز این تیپ بیمار هست خشن و ترسو! یا کرکری میخونه یا گریه میکنه حد وسط و متعادل نداره، نمی پذیرد و نمیتواند خودش رو با دیگران در یک سطح ببینه نمونه یک آدم کاملا" تحقیر شده و خود قربانی خشونت.
یک فیلم از رامین جهانبگلو و مصاحبه اش درباره شکنجه شدنش در زندان دیدم میگفت این آدمهای شکنجه گر از کجا اومدن؟ مگر جز این است که از همین جامعه برخاستن؟ این شکنجه گران نتیجه و محصول خشونتهای جامعه هستند.

 عکس و مدرک دو روی سکه ی یک آدم تحقیر شده

صحنه اول در حال تحقیر شدن در برابر یک مستبد: 



 صحنه دوم سالها بعد در حال عقده گشایی و لذت بردن از دیدن حقارت دیگران:





۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

آیا داستان عاشورا آموزنده تر است یا قصه "بزبزقندی"؟


گفته می شود که مهاتما گاندی رهبر بزرگ مبارزات بدون خشونت هند درباره امام حسین گفته است: "من برای هند چیز تازه ای نیاوردم؛ فقط نتیجه ای را که از مطالعات و تحقیق هایم درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی علیه السلام پیمود" 




تعجب بنده (نگارنده) اینجاست که اگر عاشورا اینقدر برای گاندی آموزنده بوده و از هر واقعه تاریخی به این مقدار می شود درس آموخت چرا چیزی نصیب ما نشده؟ با شناختی که از ملت ایران دارم توصیه میکنم بجای پرداختن به داستان عاشورا که 1400 سال است که نه تنها هیچ خاصیت و بهره ای برای ایران و ایرانی نداشته بلکه باعث بی مغزی مردم در اثر کوبیدن بر سر و صورت، قمه زنی، خاکبازی و گل بازی، واردات پارچه های مشکی و عزاداری از چین، ترافیک و راه بندان به مدت ده روز، دو روز تعطیلی رسمی، افسردگی در اثر گریه و زاری، ترویج خشونت، لات بازی و چاقوکشی، فراموش کردن مشکلات مردم زنده با سوگواری برای مردگان، سواری دادن به آخوندها و ... شده است توصیه میکنم "بزبزقندی" را الگوی خود قرار دهند شاید افاقه کرد و گره ای از مشکلات این قوم فلک زده باز شد. امیدوارم مرا متهم به تشویق مبارزات خشونت آمیز نکنید.شاید که با الگو قراردادن حضرت "بزبزقندی" ملت نجات پیدا کرد.
خلاصه داستان بزبزقندی: بزی که دارای سه بزغاله‌است برای تهیه غذا از خانه خارج می‌شود و از بزغاله‌هایش می‌خواهد که در این مدت زمان در را به روی غریبه‌ها باز نکنند و برای شناختن خود او از او بخواهند که دستش را از بالای در نشان دهد. بز به بازار رفت و در این مدت گرگ به در خانه آنها آمد و به بزغاله‌ها گفت مادرشان است و برایشان غذا آورده‌است. بزغاله‌ها از او خواستند تا دستش را نشان دهد. با دیدن دست سیاه گرگ بزغاله‌ها در را باز نکردند. گرگ رفت و دستش را با آرد سفید کرد و با نشان دادن آن بزغاله‌ها در را باز کردند و گرگ دو بزغاله بزرگتر را خورد و بزغاله کوچکتر در جایی از خانه مخفی شد. زمانی که بز به خانه بازگشت و ماجرا را شنید بسیار خشمگین شد و بعد به جنگ گرگ رفت و در آخر با بریدن شکم گرگ دو بزغاله اش را نجات داد. (اصلیت این داستان آلمانی است و توسط برادران گریم گردآوری شده‌است.)






۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه

آخوندها و تکنیک های گریاندن مردم در ایام محرم!

نمی دانم تا حالا دقت کرده اید یا نه که روضه خوانها، نوحه خوانها و آخوندها با چه فنون و تکنیکهایی مردم را تحت تاثیر قرار داده و از آنها اشک میگیرند. آنها را غمگین و تحمیق می کنند و از تحمیقشان برای خود دکان می سازند. سالها قبل هنگام دیدن یکی از تعزیه ها متوجه شدم که مردم در حین شنیدن کلمات عمه جان، بابا جان و ... صدای گریه شان به فلک میرود و به نکته ای پی بردم و آن اینکه یکی از تکنیکهای موثر آخوندها در تحریک و تهییج مردم، تحریک عواطف خانوادگی آنهاست برای تاثیر گذاشتن بر آنها و تحمیق آنها و فرو کردن هرآنچه میخواهند در مغز آنهاست. اگر شما یک روضه خوان پیدا کردید که توانست بدون گفتن کلمات عمه جان، باباجان و برادرجان و... از مردم اشک بگیره من به شما جایزه میدهم. وگرنه یک آدم عاقل و تحصیلکرده یا حتی عامی و بی سواد چه دلیل دارد برای هزار و چهارصد سال پیش گریه کند؟ قرنهاست که با این عزای حسین چنان بر سر مردم آورده اند که به جنایتهایی که در اطرافشان می گذرد بی تفاوت شده اند و بر هزار و چند صد سال پیش می گریند! غم و فقر و بدبختی خود را با این اراجیف فراموش می کنند. و آخوندها با سواستفاده از عواطف خانوداگی( که همه دارند) هرچه میخواهند در کله شان فرو میکنند و سوارشان می شوند. چند نمونه و شاهد میآورم از متن این نوحه ها(نمونه که چه عرض کنم اگر جستجو کنید غیر از اینها پیدا نمیکنید):
ای نازنین برادر من
ای یادگار مادر من
این عشق تو این لشکر من
این نوجوان دو برادر
هدیه به تو از خواهر
.......
ای اصغر شیرین سخن لای لای لای
ای فرزند عزیز من لای لای لای
 .......

ام كلثوم علي اصغر را نزد امام حسين ـ عليه السلام ـ آورد و گفت: برادر جان اين طفل سه ...
......
  امام حسين: مكن افغان فدايت جان خواهر برو خواهر علي را نزدم آور...

.مشاهده کردید سرشار از کلمات خواهر و عمه و بچه و... برای سواستفاده از احساسات مردم.