چند روزی از افشای اسناد سازمان سیا در مورد نقش سازمان اطلاعات مرکزی
آمریکا-CIA در کودتای 28 مرداد سال 1332 می گذرد اما عامل یا عواملی را هم
جز هدف اطلاع رسانی محض در ورای این اقدام یعنی انتشار اسناد در این شرایط
خاص می توان جست. بنظر میرسد که در شرایط امروز که گمان می رود دولت روحانی
به اکراه یا تمایل، قدمهایی برای مذاکره با دولت آمریکا بردارد افشای این
اسناد هدفی غیر از مهیا کردن مقدمات فضایی دوستانه باشد زیرا یکبار و در
زمان ریاست جمهوری خاتمی، دولت آمریکا بابت شرکت در این کودتا از ملت ایران
رسما عذرخواهی کرد و نیازی به تکرار آن دیده نمی شود. اما سوال امروز این
است که بدون در نظر گرفتن ارزش افشای این اسناد در ایجاد شفافیت وقایع
تاریخی آیا با توجه به حساسیت تاریخی و ویژه مردم ایران به آن کودتا، می
توان دستهای جنگ طلب را در پشت افشای این اسناد و با هدف تحریک احساسات
ضدآمریکایی مردم ایران دید؟ آیا همفکران نتانیاهو در داخل آمریکا این اقدام
را در راستای آماده کردن افکار عمومی برای آغاز یک رویارویی نظامی انجام
داده اند؟ یا برعکس قدمی در ایجاد فضایی مسالمت آمیز یا هیچکدام! بنظرم
علاوه بر بحث درباره محتوای اسناد، میتوان درباره علت یا علل انتشار نیز به
بحث و تبادل نظر پرداخت. پیشاپیش از بحث و نظر شما متشکرم
۱۳۹۲ مرداد ۳۰, چهارشنبه
۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه
در روز بیست و هشت مرداد عده معدود از ارتشیان در کودتا دخالت داشتند
گفتگو با دکتر کریم سنجابی:
برای دو سه روز بعد(منظور پس از کودتای نافرجام نصیری است) برحسب پیشنهاد تیمسار ریاحی به آقای دکتر مصدق قرار بود که بنده در دانشکده افسری صبح اول وقت برای افسران سخنرانی بکنم در آن روز، صبح زود سرتیپ ریاحی به من تلفن و خواهش کرد که من یک ربع ساعت قبل از وقت سخنرانی که برای ساعت نه مقرر شده بود در دانشکده حاضر بشوم زیرا افسران سر وقت می آیند و این همان روز کودتا بود. بنده هم از منزل به دانشکده افسری رفتم وقتی وارد شدم دیدم گروه گروه افسران با کامیون و با اتوبوسهای ارتشی وارد دانشکده افسری میشوند... س- این 26 مرداد بود که شما به دانشکده افسری رفتید که سخنرانی بکنید آقای دکتر یا بیست و هشت مرداد؟ ج- صبح بیست و هشت مرداد...صبح بیست و هشت مرداد روز کودتا بنده رفتم آنجا که سخنرانی کنم و دیدم افسرها گروه گروه میآیند و جمع کثیری جمع شده اند و از همین جا پیدا بود که تنها عده معدود و معینی از آنها در کودتا دخالت داشته اند و سازمانهای دیگر ارتش به خدمات عادی خود مشغول بوده اند.(ص 141)
در آن صبح قریب یک دو هزار افسر به دانشکده آمده بودند وفتی جلوی عمارت اصلی دانشکده افسری رسیدم دیدم امرای ارتش هم صف بسته اند، آنها نسبت به بنده احترامی بجا آوردند و با آنها دست دادیم تقریبا یک ربع ساعت هنوز به وقت مانده بود افسران پشت سرهم میآمدند و به طرف سالن میرفتند. در این بین که ما منتظر گذشتن وقت و با امرا مشغول صحبت بودیم دیدم که از دم در یک افسری که لباس شخصی تنش بود به تاخت و شتاب میآمد. آمد و سرش را دم گوش من گذاشت و گفت تیمسار ریاحی تلفن کرد و خواهش کرد که شما امروز فعلا سخنرانی نکنید گفتم چه شده است؟ گفت شهر به هم خورده است..من مستقیما به منزل دکتر مصدق رفتم...وقتی به منزل مصدق رسیدم گفتند از منزل به شما تلفن کردند. تلفن منزل را گرفتم خانم من گفت خبر داده اند که الان عده ای با چوب و چماق بسمت منزل ما میآیند که اینجا را بکوبند و غارت کنند من به سرتیپ ریاحی تلفن کردم و پرسیدم وضع چطور است؟ گفت چندان خوب نیست از این حرف خیلی ناراحت شدم. گفتم از منزل ما چنین تلفن کردند گفت الان یک افسر و چند سرباز آنجا میفرستم... (ص 141 )
در صحبت امروز مناسب میدانم که یک نکته ای درباره کودتا روشن کنم و آن این است که آیا این کودتا آمریکایی بود؟ انگلیسی بود؟ یا دستپرورده مستقیم خود شاه بود؟
در اینکه آن کودتا جنبه مردمی و ملی نداشت و یک نهضت برخاسته ای از مردم نبود جای شک و تردید نیست ولی خیلی ها در داخل کشور ما بر این عقیده بودند و بر این عقیده هستند که عامل اصلی و ترتیب دهنده این کار تنها آمریکاییها بودند و بر این عقیده هستند که عامل اصلی و ترتیب دهنده این کار تنها آمریکاییها بودند خود آمریکاییها هم بعدا چه رییس جمهور آمریکا و چه سازمان مرکزی اطلاعات آن، یک زمانی مباهات میکردند به اینکه ایران را از شر کمونیسم نجات داده و باعث آن کودتا بوده اند و چه بعضی از نویسندگان آمریکایی که در کتابها و انتشاراتشان نوشتند و آنرا تماما منتسب به آمریکا کردند چه در ایران با اوج گرفتن احساسات مخالفی که علیه آمریکا در جریان انقلاب بروز کرد و بعد از کودتا منشا گرفت در عامه ایران این فکر نفوذ و رسوخ یافت که این کودتا تمام کار آمریکاییها بود. ولی بنده در این باره با مطالعات و تجربیاتی که در داخل کشور خودمان دارم با تصدیق به اینکه آمریکا در این امر نقش مهمی داشت معتقدم که نه منشا کودتا از آمریکا بود و نه هم قدرت آمریکا آنرا انجام داد. منشا این کودتا از انگلیسیها شروع شد و شخص کرمیت روزولت را هم که یه عنوان نماینده سیا به ایران آمد منتخب دستگاه جاسوسی خود انگلیسیها بود و انگلیسییها بودند که او را به دولت آمریکا و سیای آمریکا معرفی کردند وپیشنهاد کردند که او وسیله این کار قرار بگیرد. بعد سازمانی که برای تهیه و تدارک این عمل ترتیب داده شد و در ایران یواش یواش توسعه پیدا کرد عوامل آن از لحاظ ارتباط پیشتر مرتبط به انگلیسها بودند تا آمریکاییها. یکی از این تدارکات و مقدمات تحصن زاهدی در مجلس بود دیگر نقشی بود که کاشانی و بهبهانی در این موضوع داشتند. کاشانی ظاهرا ارتباطی با آمریکاییها نداشت و عناصری که پیرامون او بودند بیشتر متهم به ارتباط با سیاستهای انگلیس بودند و متاسفانه برای بقایی هم این اتهام وجود داشت و همچنین برای حائری زاده و فرامرزی و نمایندگان مخالف سرشناس مجلس. و همینطور اختلافاتی که در داخل ارتش انداختند و افرادی از ارتش که با کودتا همراهی کردند بیشتر از افسرانی بودند که از سابق ارتباط با انگلیسها داشتند.
بنابراین با همه ی اینکه آمریکا در این باره نقشی داشت و کرمیت روزولت آمریکایی و با پول آمریکایی به ایران آمد ولی در واقع بیشتر توطئه کودتا دست پرورده انگلیسها بود که با دربار مرتبط بودند با اشرف پهلوی مرتبط بودند و عناصری که در دربار خدمت میکردند و تاثیر داشتند از اول تا آخر مشهور به ارتباط با انگلیسها بودند.
...به این ترتیب بنده آن کودتا را توطئه پیش ساخته انگلیسیها میدانم که آمریکا هم با آن موافقت کرد و با موافقت یکدیگر و با همدستی عوامل درباری و ارتشی و با کوتاهی و مسامحه و غفلتی که در دستگاه حکومت مصدق بود توانستند به مراد خودشان برسند و الا در آن روز جمعیتی که برای طرفداری از شاه حرکت کردند و با پولی که در میان آنها از ناحیه عوامل آخوندی بهبهانی و کاشانی پخش شده بود در آغاز عده ای معدود و ناقابلی بودند و اگر ما قبلا به مردم اعلام کرده بودیم که در صحنه ی دفاع حاضر بشوند یا اینکه یک دسته ی نظامی کافی با چند تانک جلوی آنها را میگرفت از همان ابتدای حرکت این جمعیت آشوبگر سرکوب میشد. تا بعد از ظهر هم از زاهدی و همراهان او هیچ گونه خبری نبود بعد از اینکه آنها جری و امیدوار شدند توانستند بتدریج از سوراخهایشان بیرون بیایند و خودنمایی بکنند. دیروز در جریان صحبتم گفتم که من صبح همان روز به دانشکده افسری رفتم که در ا«جا سخنرانی کنم و من یک ربع قبل از ساعت در آنجا و در میان جمع امرای ارتش بودم شاید قریب یک دو هزار نفر از افسران با درجات مختلف برای استماع سخنرانی بنده به دانشکده افسری آمده بودند و این خود بخوبی نشان میدهد که جمع کثیری از ارتش اصلا غافل و بی اطلاع نسبت به این امر بودند. متاسفانه تدارک مختصری که لازم بود برای این کار بشود ترتیب داده نشده بود. آنروز بطوریکه دیروز توضیح دادم من در ساعت یک ونیم بعدازظهر از منزل دکتر مصدق بیرون آمدم و بعد که بوسیله رادیو از جریان خبردار شدم دیگر مجال برگشتن به آنجا را نداشتم برای اینکه راهها قطع و عوامل کودتا مسلط شده بودند ... چند نفری که آنروز دستگیر نشدند و توانستند پنهان بشوند یکی بنده بودم، یکی مهندس حسیبی و دیگر مرحوم دکتر حسین فاطمی. بعد هم جریان محاکمه دکتر مصدق پیش آمد جریان مفصلی که جزییات تاریخی آن معلوم است و محتاج به توضیح بنده نیست. (ص 145 الی 147)
...اما از صفات برجسته ی مصدق دموکرات بودنش بود و بعلت دموکرات بودنش او نمی توانست آزادی احزاب را زایل بکند. توده ای ها از روز اول دشمنی و در روزهای بعد منافقی با مصدق کردند وهمیشه بدخواه نهضت ملی ایران بودند ولی مصدق بنا بر روش دموکراتیکی که داشت اقدامی برای از بین بردن آنها از طریق سرکوب نکرد الان من به شما توضیح دادم که ما یک وقتی با نمایندگان احزاب که از آن جمله مرحوم خلیل ملکی هم بود پیش ایشان رفتیم و گفتیم که جای تظاهر و قدرت نمایی در خیابان نیست گفت این کار را که من بصورت دیکتاتوری نمی توانم بکنم باید قانونی باشد، البته توده ایها خیلی افراط کردند ولی آنچه که بیشتر مهم بود تبلیغات خارجیها بود که بال و پر توده ای ها را وسیع و عظیم و موثر و خطرناک نشان میدادند در واقع خطری از جانب حزب توده متوجه مملکت ایران نبود و محال بود که توده ای ها بتوانند وضع را دگرگون کنند یا مثلا در انتخابات و یا از طریق انقلاب و کودتا قدرت برست بیاورند این فقط باز برای توجیه همان عملی بود که کودتاچیان ایران به دستیاری خارجیها علیه نهضت ملی و حکومت ملی کردند که چنین وانمود میکردند که بلی ایران به لب پرتگاه رسیده بود و نزدیک بود که حکومت کمونیستی بر ایران مسلط بشود. اینها بکلی دور از واقعیت است. البته توده ایها وجود داشتند حضور داشتند خیلی هم منافق و مخالف با مصدق بودند ولی خطری نداشتند یعنی اگر میخواستند دست به عملیاتی بزنند که تحریک آمیز و آشوبگرانه باشد مصدق ب انهایت آسانی آنها را سرکوب میکرد.(ص 193 الی 194)
از کتاب امیدها و ناامیدی ها - گفتگو با دکتر کریم سنجابی توسط ضیا صدقی لینک
برای دو سه روز بعد(منظور پس از کودتای نافرجام نصیری است) برحسب پیشنهاد تیمسار ریاحی به آقای دکتر مصدق قرار بود که بنده در دانشکده افسری صبح اول وقت برای افسران سخنرانی بکنم در آن روز، صبح زود سرتیپ ریاحی به من تلفن و خواهش کرد که من یک ربع ساعت قبل از وقت سخنرانی که برای ساعت نه مقرر شده بود در دانشکده حاضر بشوم زیرا افسران سر وقت می آیند و این همان روز کودتا بود. بنده هم از منزل به دانشکده افسری رفتم وقتی وارد شدم دیدم گروه گروه افسران با کامیون و با اتوبوسهای ارتشی وارد دانشکده افسری میشوند... س- این 26 مرداد بود که شما به دانشکده افسری رفتید که سخنرانی بکنید آقای دکتر یا بیست و هشت مرداد؟ ج- صبح بیست و هشت مرداد...صبح بیست و هشت مرداد روز کودتا بنده رفتم آنجا که سخنرانی کنم و دیدم افسرها گروه گروه میآیند و جمع کثیری جمع شده اند و از همین جا پیدا بود که تنها عده معدود و معینی از آنها در کودتا دخالت داشته اند و سازمانهای دیگر ارتش به خدمات عادی خود مشغول بوده اند.(ص 141)
در آن صبح قریب یک دو هزار افسر به دانشکده آمده بودند وفتی جلوی عمارت اصلی دانشکده افسری رسیدم دیدم امرای ارتش هم صف بسته اند، آنها نسبت به بنده احترامی بجا آوردند و با آنها دست دادیم تقریبا یک ربع ساعت هنوز به وقت مانده بود افسران پشت سرهم میآمدند و به طرف سالن میرفتند. در این بین که ما منتظر گذشتن وقت و با امرا مشغول صحبت بودیم دیدم که از دم در یک افسری که لباس شخصی تنش بود به تاخت و شتاب میآمد. آمد و سرش را دم گوش من گذاشت و گفت تیمسار ریاحی تلفن کرد و خواهش کرد که شما امروز فعلا سخنرانی نکنید گفتم چه شده است؟ گفت شهر به هم خورده است..من مستقیما به منزل دکتر مصدق رفتم...وقتی به منزل مصدق رسیدم گفتند از منزل به شما تلفن کردند. تلفن منزل را گرفتم خانم من گفت خبر داده اند که الان عده ای با چوب و چماق بسمت منزل ما میآیند که اینجا را بکوبند و غارت کنند من به سرتیپ ریاحی تلفن کردم و پرسیدم وضع چطور است؟ گفت چندان خوب نیست از این حرف خیلی ناراحت شدم. گفتم از منزل ما چنین تلفن کردند گفت الان یک افسر و چند سرباز آنجا میفرستم... (ص 141 )
در صحبت امروز مناسب میدانم که یک نکته ای درباره کودتا روشن کنم و آن این است که آیا این کودتا آمریکایی بود؟ انگلیسی بود؟ یا دستپرورده مستقیم خود شاه بود؟
در اینکه آن کودتا جنبه مردمی و ملی نداشت و یک نهضت برخاسته ای از مردم نبود جای شک و تردید نیست ولی خیلی ها در داخل کشور ما بر این عقیده بودند و بر این عقیده هستند که عامل اصلی و ترتیب دهنده این کار تنها آمریکاییها بودند و بر این عقیده هستند که عامل اصلی و ترتیب دهنده این کار تنها آمریکاییها بودند خود آمریکاییها هم بعدا چه رییس جمهور آمریکا و چه سازمان مرکزی اطلاعات آن، یک زمانی مباهات میکردند به اینکه ایران را از شر کمونیسم نجات داده و باعث آن کودتا بوده اند و چه بعضی از نویسندگان آمریکایی که در کتابها و انتشاراتشان نوشتند و آنرا تماما منتسب به آمریکا کردند چه در ایران با اوج گرفتن احساسات مخالفی که علیه آمریکا در جریان انقلاب بروز کرد و بعد از کودتا منشا گرفت در عامه ایران این فکر نفوذ و رسوخ یافت که این کودتا تمام کار آمریکاییها بود. ولی بنده در این باره با مطالعات و تجربیاتی که در داخل کشور خودمان دارم با تصدیق به اینکه آمریکا در این امر نقش مهمی داشت معتقدم که نه منشا کودتا از آمریکا بود و نه هم قدرت آمریکا آنرا انجام داد. منشا این کودتا از انگلیسیها شروع شد و شخص کرمیت روزولت را هم که یه عنوان نماینده سیا به ایران آمد منتخب دستگاه جاسوسی خود انگلیسیها بود و انگلیسییها بودند که او را به دولت آمریکا و سیای آمریکا معرفی کردند وپیشنهاد کردند که او وسیله این کار قرار بگیرد. بعد سازمانی که برای تهیه و تدارک این عمل ترتیب داده شد و در ایران یواش یواش توسعه پیدا کرد عوامل آن از لحاظ ارتباط پیشتر مرتبط به انگلیسها بودند تا آمریکاییها. یکی از این تدارکات و مقدمات تحصن زاهدی در مجلس بود دیگر نقشی بود که کاشانی و بهبهانی در این موضوع داشتند. کاشانی ظاهرا ارتباطی با آمریکاییها نداشت و عناصری که پیرامون او بودند بیشتر متهم به ارتباط با سیاستهای انگلیس بودند و متاسفانه برای بقایی هم این اتهام وجود داشت و همچنین برای حائری زاده و فرامرزی و نمایندگان مخالف سرشناس مجلس. و همینطور اختلافاتی که در داخل ارتش انداختند و افرادی از ارتش که با کودتا همراهی کردند بیشتر از افسرانی بودند که از سابق ارتباط با انگلیسها داشتند.
بنابراین با همه ی اینکه آمریکا در این باره نقشی داشت و کرمیت روزولت آمریکایی و با پول آمریکایی به ایران آمد ولی در واقع بیشتر توطئه کودتا دست پرورده انگلیسها بود که با دربار مرتبط بودند با اشرف پهلوی مرتبط بودند و عناصری که در دربار خدمت میکردند و تاثیر داشتند از اول تا آخر مشهور به ارتباط با انگلیسها بودند.
...به این ترتیب بنده آن کودتا را توطئه پیش ساخته انگلیسیها میدانم که آمریکا هم با آن موافقت کرد و با موافقت یکدیگر و با همدستی عوامل درباری و ارتشی و با کوتاهی و مسامحه و غفلتی که در دستگاه حکومت مصدق بود توانستند به مراد خودشان برسند و الا در آن روز جمعیتی که برای طرفداری از شاه حرکت کردند و با پولی که در میان آنها از ناحیه عوامل آخوندی بهبهانی و کاشانی پخش شده بود در آغاز عده ای معدود و ناقابلی بودند و اگر ما قبلا به مردم اعلام کرده بودیم که در صحنه ی دفاع حاضر بشوند یا اینکه یک دسته ی نظامی کافی با چند تانک جلوی آنها را میگرفت از همان ابتدای حرکت این جمعیت آشوبگر سرکوب میشد. تا بعد از ظهر هم از زاهدی و همراهان او هیچ گونه خبری نبود بعد از اینکه آنها جری و امیدوار شدند توانستند بتدریج از سوراخهایشان بیرون بیایند و خودنمایی بکنند. دیروز در جریان صحبتم گفتم که من صبح همان روز به دانشکده افسری رفتم که در ا«جا سخنرانی کنم و من یک ربع قبل از ساعت در آنجا و در میان جمع امرای ارتش بودم شاید قریب یک دو هزار نفر از افسران با درجات مختلف برای استماع سخنرانی بنده به دانشکده افسری آمده بودند و این خود بخوبی نشان میدهد که جمع کثیری از ارتش اصلا غافل و بی اطلاع نسبت به این امر بودند. متاسفانه تدارک مختصری که لازم بود برای این کار بشود ترتیب داده نشده بود. آنروز بطوریکه دیروز توضیح دادم من در ساعت یک ونیم بعدازظهر از منزل دکتر مصدق بیرون آمدم و بعد که بوسیله رادیو از جریان خبردار شدم دیگر مجال برگشتن به آنجا را نداشتم برای اینکه راهها قطع و عوامل کودتا مسلط شده بودند ... چند نفری که آنروز دستگیر نشدند و توانستند پنهان بشوند یکی بنده بودم، یکی مهندس حسیبی و دیگر مرحوم دکتر حسین فاطمی. بعد هم جریان محاکمه دکتر مصدق پیش آمد جریان مفصلی که جزییات تاریخی آن معلوم است و محتاج به توضیح بنده نیست. (ص 145 الی 147)
...اما از صفات برجسته ی مصدق دموکرات بودنش بود و بعلت دموکرات بودنش او نمی توانست آزادی احزاب را زایل بکند. توده ای ها از روز اول دشمنی و در روزهای بعد منافقی با مصدق کردند وهمیشه بدخواه نهضت ملی ایران بودند ولی مصدق بنا بر روش دموکراتیکی که داشت اقدامی برای از بین بردن آنها از طریق سرکوب نکرد الان من به شما توضیح دادم که ما یک وقتی با نمایندگان احزاب که از آن جمله مرحوم خلیل ملکی هم بود پیش ایشان رفتیم و گفتیم که جای تظاهر و قدرت نمایی در خیابان نیست گفت این کار را که من بصورت دیکتاتوری نمی توانم بکنم باید قانونی باشد، البته توده ایها خیلی افراط کردند ولی آنچه که بیشتر مهم بود تبلیغات خارجیها بود که بال و پر توده ای ها را وسیع و عظیم و موثر و خطرناک نشان میدادند در واقع خطری از جانب حزب توده متوجه مملکت ایران نبود و محال بود که توده ای ها بتوانند وضع را دگرگون کنند یا مثلا در انتخابات و یا از طریق انقلاب و کودتا قدرت برست بیاورند این فقط باز برای توجیه همان عملی بود که کودتاچیان ایران به دستیاری خارجیها علیه نهضت ملی و حکومت ملی کردند که چنین وانمود میکردند که بلی ایران به لب پرتگاه رسیده بود و نزدیک بود که حکومت کمونیستی بر ایران مسلط بشود. اینها بکلی دور از واقعیت است. البته توده ایها وجود داشتند حضور داشتند خیلی هم منافق و مخالف با مصدق بودند ولی خطری نداشتند یعنی اگر میخواستند دست به عملیاتی بزنند که تحریک آمیز و آشوبگرانه باشد مصدق ب انهایت آسانی آنها را سرکوب میکرد.(ص 193 الی 194)
از کتاب امیدها و ناامیدی ها - گفتگو با دکتر کریم سنجابی توسط ضیا صدقی لینک
اشتراک در:
پستها (Atom)