در جریان پرونده نفت ایران و انگلیس، قاضی روسی به ضرر ایران تمارض کرده و در دادگاه حاضر نمیشود، بخشی از خاطرات دکتر کریم سنجابی، قاضی ایران در دادگاه بین المللی لاهه در پرونده نفت ایران و انگلیس:
... سه قاضی در آنروز صحبت کردند که از آنها دو قاضی
بنفع ما اظهار نظر کردند و یکی به زیان ما. روز بعد بنده هم با مدارکی که تهیه
کرده بودم و اتفاقا سعی کرده بودم که دو سه تا از کتابهای استادان حقوق بین الملل
را که در درآن دیوان شرکت دارند از آن جمله : کتاب حقوق بین الملل پرفسور بادوان
فرانسوی را در قسمت حق حاکمیت دولتها مورد استناد قرار بدهم لایحهام را بر طبق آن
ماخذ ترتیب داده و در اول جلسه قرائت کردم. وقتی که آنجا مشغول صحبت کردن بودم
موقتا حالت تکان و اضطرابی به من دست داد، زیرا میشنیدم بمحض اینکه کلام از دهن
من به زبان فرانسه خارج میشود بلافاصله به انگلیسی ترجمه میشود و تعجب من موقعی
بیشتر شد که وقتی به یک کتاب و ماخذ استناد میکردم که پرفسور فلان در کتاب فلان
صفحهی فلان چنین نوشته است دو دقیقه بعد میدیدم عین این کتاب با آسانسور از
کتابخانه دادگاه به بالا میآید.
بنده برای مطالعه
آنها قریب ده بیست جلد کتاب از کتابخانه به هتل برده و در اتاق خود مطالعه کرده
بودم. منظورم این است که به این درجه کارشان منظم بود. در روزهای بعد بتدریج هر
چهارده نفر قاضی حاضر در دادگاه رای خودشان را اعلام کردند، قاضی روسی تمارض کرد و
نیامد، قضات دیگر ابراز رای کردند، از جمله اضافه بر بنده قاضی مصری، قاضی
یوگسلاوی، قاضی چینی، قاضی نروژی به نفع ما یعنی بر عدم صلاحیت اظهار نظر کردند.
یکی از قاضیهای امریکای جنوبی بنفع ما رای داد و دو تن از آنها مخالف رای دادند،
و قاضیهای فرانسوی و کانادایی و امریکایی بضرر ما رای دادند ولی قاضی انگلیسی
بنفع ما اظهار نظر کرد.
سوال: قاضی روسیه
تمارض کرد؟
بله قاضی روسیه
تمارض کرد ولی رییس دادگاه پرفسور کرهرو وقتی که جریان اظهار نظرها به پایان نزدیک
میشد یک روز ضمن صحبت به من گفت، خواهید دید مثل گلوله برفی خواهد شد که از کوه
سرازیر می شود میدانید یعنی چه؟
س- نخیر
ج- یعنی مثل
گلوله برفی که از کوه پایین میاید بزرگ و بزرگتر می شود و تبدیل به بهمن میشود
این رای همینطور خواهد شد. بالاخره در پایان مذاکرات نه نفر از قضات به عدم صلاحیت
دادگاه و پنج نفر به صلاحیت آن اظهارنظر کردند. بعد از تمام شدن اظهارنظرها قاعده
بر این است که یک پرسشنامهی دقیق ترتیب میدهند و آنرا به هریک از قاضیها میدهند
که به آن پرسشها جواب مثبت یا منفی بدهند یعنی در برابر هر سوال فقط بنویسند بلی
یا نه. خوشبختانه خدا هدایت کرد و من درست و حسابی به آن پرسشها جواب دادم. از آن
به بعد سه نفر یا پنج نفر از اکثریتی که اظهار نظر کردهاند انتخاب میشوند برای
تنظیم و نوشتن متن حکم دادگاه. سه نفر قاضی
که برای تنظیم این حکم انتخاب شدند قضات نروژی و یوگسلاوی و چینی بودند. هر
حکمی معمولا دو شور دارد، در شور اول که بندبهبند حکم را قرائت میکنند اگر کسی
ایراد و یا اظهارنظری داشته باشد بیان میکند و اگر لازم باشد به آن رای میگیرند.
بنده در شور اول چند نکته کوچک به نظرم رسید که بیان کردم و اتفاقا مورد قبول واقع
شد. از آن پس حکم برای تنظیم نهایی به همان هیئت داده میشود . در مورد دعوی ما
حکم دادگاه تنظیم و برای شور دوم آماده میشد که به ناگهان خبر استعفای دکتر مصدق و
انتصاب قوامالسلطنه را به نخست وزیری شنیدم و این خبر مثل صاعقه بر سر من وارد
آمد. توضیحش اینست که در اساسنامه دیوان لاهه یک مادهای وجود دارد که میگوید
طرفین دعوی تا زمانیکه حکم صادر نشده است میتوانند با توافق یکدیگر دعوی را مسترد
بدارند. بنده میدیدم این دعوای بزرگی است که ما در آن حاکم شدهایم حکم هم نوشته
شده و شور اول آن تمام شده و به شور دوم رسیده است اگر در اینموقع دولت ایران و
دولت انگلیس توافق به پس گرفتن دعوی بکنند تمام کوششها و امیدواریهای ما به هدر
خواهد رفت. وجدانا ناراحت بودم و شب تا صبح نخوابیدم. یادم میآید در دیوان راه
میرفتم و سرافکنده و ناراحت و در فکر بودم، قاضی یوگسلاوی آقای زوریجیج
دستی به شانهام گذاشت و گفت آقای سنجابی چرا ناراحت هستید؟ گفتم از جریانات ایران
و از اینکه کار ما در این دادگاه بینتیجه بماند، گفت نترس در برلن قاضی هست، این
جمله معروفی است که میگویند پیرزنی به فردریک دوم امپراطور پروس گفته که میخواسته
خانه او را برای توسعه کاخ خود ضبط کند.
به هر حال روز
بعد به این فکر افتادم که چارهای برای این کار بیندیشم، به اقای حسن صدر که هنوز
در آنجا مانده بود گفتم فورا به ایران برگرد و به دکتر شایگان و دکتر بقایی و دکتر
مصدق و به هرکس دیگر میتواند بگوید که ما در این دعوا حاکم هستیم مبادا حکومت قوامالسلطنه
و مجلس مغلطه بکنند و این دعوا را از بین ببرند.
باز به این قناعت
نکردم و رفتم به سفارت ایران به حسین نواب، سفیر ایران جریان را گفتم و او
بلافاصله تلگراف رمزی به وزارت خارجه و قوامالسلطنه مخابره کرد که ما بطور تحقیق
در این دعوا حاکم هستیم بنابراین جناب اشرف متوجه باشند که اقدامی برخلاف مصلحت
ایران نشود. این کاری بود که ما احتیاطا کردیم، ولی فردا صبح که روزنامه ها را
خواندم دیدم ورق در ایران برگشته و مصدق بر سر کار آمده است.
س- پس شما سی تیر
در ایران تشریف نداشتید
ج- نخیر بنده که
دیدم مصدق برگشته این دفعه با گردن افراشته و سربلند وارد دادگاه شدم، اعضای
دادگاه و کارکنان آن با نظر تحسین به ایران و به من نگاه میکردند. در این موقع
کار قرائت دوم هم تمام شده و دادگاه روز صدور رای را معلوم کرده بود روز اعلام رای
دیوان لاهه درست با روز برگشت مصدق به حکومت مصادف بود، یعنی دو پیروزی در یک روز
صورت گرفت.(از صفحات 119 الی 121 کتاب امیدها و ناامیدیها)